هیچکس از شکست خوردن لذت نمی برد. ترس از شکست میتواند حتی گاهی آنقدر قوی باشدکه بخاطر دوری کردن از شکست، انگیزه موفقیت را از بین ببرد. در واقع، حس نا امنی و ترس از درست انجام ندادن کارها برای بسیاری از مردم جهان باعث از بین رفتن شانس موفقیتشان در زندگی است. ترس قسمتی از طبیعت انسان است. اگر از یک کارآفرین در مورد ترس بپرسید به وضوح به شما خواهد گفت که زمانهایی در تجارتش وجود داشته که با تمام وجود ترسیده. زمان هایی وجود داشته که فراموش کرده کیست و هدفش چه بوده. اما نکتهای که وجود دارد این است که درست آن زمان که بر ترس غلبه کرده درهای موفقیت بر رویش باز شده.
بگذارید با هم بررسی کنیم که چگونه میتوان از شکست به عنوان پلی به سمت پیروزی استفاده کرد و چگونه میتوان از تاثیر این ترس در زندگیمان تا حد ممکن کاست؟ ترس ها از کجا نشئات میگیرند و چگونه باید به آن غلبه کنیم ؟
ترس از شکست چیست؟
در واقع، ترس باعث میشود که شما از موقعیت های دردناکی که “شاید” به وقوع بپیوندند دوری کنید. ترس از شکست شما را از تلاش کردن باز می دارد؛ باعث به وجود آمدن شک به خود میشود، شما را از تکامل باز می دارد و ممکن است شما را برخلاف جهت هدف ها و آرزوهایتان هدایت کند.
چه چیزی باعث به وجود آمدن ترس از شکست است؟
سعی کردیم دلایل اصلی به وجود آمدن ترس از شکست را در کنار هم قرار دهیم:
الگو های دوران بچگی
پدران و مادرهای حساس و سختگیر باعث میشوند که بچه ها ذهنیت های آسیب دیده ی خود را درون خود نگه دارند. آن ها قوانینی تغییر ناپذیر بر پایه ترس برای بچه ها ایجاد می کنند این موضوع باعث میشود که بچه ها احساس کنندکه برای داشتن ثبات در راهشان نیاز به اجازه گرفتن هستند. آنها این نیاز را تا بزرگسالی همراه خود می برند و در واقع هیچوقت نمیتوانند روی پای خود بایستند. این موضوع حتی در برزگسالی هم دیده میشود. درست آن زمانی که باید شجاع باشید و ریسک آغاز یک کسب و کار را بپذیرید، ترس مانع شما خواهد شد.
کمال گرایی
کمالگرایی در بیشتر مواقع اصل و ریشه ترس از شکست است. برای کمالگرایان شکست بسیار وحشتناک و خجالت آور است آنقدری که به همین دلیل حتی امتحانش نمی کنند! قدمی بیرون از محوطه امن خود گذاشتن برای آنان بسیار ترسناک است. آن ها دقیقا کسانی هستند که چون فکر میکنند در نهایت امکان دارد شکست بخورند، اصلا یک کسب و کار را آغاز نمیکنند.
عمیق شدن در هر مشکلی
ممکن است ناخودآگاه ما ، ما را در فکر هر مشکل یا پیشامدی فرو ببرد تا حدی که سایر جنبه های زندگی ما را تحت تاثیر خود قرار دهد. بسیار مشکل است که در هنگام شکست به چیز هایی فراتر از شکست نگاه کرد. مواردی مانند کیفیت و تلاش وشرایط سخت کار و یا حتی دیدن فرصت های رشد پیش رو!
این دسته از افراد نگران آیندهای هستند که احتمالا هیچوقت وجود نخواهد داشت. آنها در هرلحظه از کار و حتی زندگی خصوصیشان نگران اتفاقی هستند که میتواند همه چیز را از بین ببرد؛ به همین دلیل این ترس و استرس هیچوقت اجازه شروع یا به سرانجام رساندن هیچ کاری را به آنها نمیدهد.
اعتماد به نفس کاذب
انسان هایی با اعتماد به نفس حقیقی میدانند که نمی توانند همیشه موفق شوند. انسان هایی با اعتماد به نفس کاذب از ریسک کردن دوری می کنند. آن ها ترجیح می دهند که کارهای امن انجام دهند و چیزهای جدید را امتحان نکنند نا مبادا شکست بخورند. این دسته از افراد از بیرون انسانهایی به شدت موفق هستند اما در درون بینهایت متزلزل و ضعیف هستند.
چگونه ترس از شکست، موفقیت را ازبین می برد؟
بگذارید با هم مرور کنیم که چه چگونه ترس از شکست میتواند موفقیت را در یک کسب و کار یا سازمان به رویایی دست نیافتنی تبدیل کند
فرهنگ سازمانی غلط
بسیاری از سازمان ها امروزه فرهنگ کمالگرایی دارند.گروهی از سازمان ها اعتقاد دارند که هرگونه شکست غیرقابل قبول است. استرس موجود در این نوع سازمان ها را تصور کنید! در این نوع سازمانها همه به دنبال این هستند تا تقصیر و اشتباه خود را به گردن دیگری بیاندازند. از عرش به فرش رسیدن های ناگهانی، دروغ، خیانت، اطلاعات جعلی و پنهان کردن اشکالات تا وقتی که فراموش شوند نمومه کوچکی از پیامد های این نوع تفکر است.
از دست دادن فرصت های گرانبها
شکست بعضی آدم ها پیش از رسیدن به جواب کامل به دلیل اغوا شدن توسط موفقیت زودرس است. بعضیها به خاطر سرسپردگی به چیزهایی که در گذشته جواب داده و فکر میکنند هنوز جواب میدهد، شکست میخورند؛ اتفاقی که بیشتر در میانسال ها میتوان دید، مخصوصا آن هایی که سال ها پیش به دلیل کار بزرگی که در گذشته انجام دادهاند، اسمشان بر روی زبان ها افتاده. در واقع آن ها خجالت میکشند از اینکه این بار ممکن است شکست بخورند. آنها فقط میکوشند تا نامی که برای خود دست و پا کردهاند را حفظ کنند.
چرا ریسک کنیم وقتی میتوان به گذشته افتخار کرد؟
وقتی برنده به یک بازنده تمام عیار تبدیل میشود
بعضی افراد بسیار غرق در افتخارات گذشته خود هستند و ترجیح میدهند به جای اینکه از فرصت ها استفاده کنند، برای حفظ گذشته موفق، آینده را فدا کنند.
در ذات همه انسانها مقاومتی دورنی در برابر تلاش برای بیشتر به دست آوردن وجود دارد که بعضی وقت ها میتوانند مانند مانعی برای پیشرفت انسان باشد. انسان های موفق دوست دارند که پیروز شوند و به مراحل بالا دست یابند درحالیکه شکست میتواند باعث وحشت آن ها شود و زندگیشان را نابود کند. در واقع وقتی که یک ویژگی مثبت مثل یک پیروزی به یک مسئله خیلی بزرگ در زندگی فرد تبدیل میشود، ممکن است به شکل یک مانع در بیاید.
پیروزی برای افراد موفق به مانند پایه های زندگی آنهاست. آنها در هر کاری که میکنند میخواهند پیروز شوند.
هر پیروزی جدید قدرتی به ارزش های زندگی آنها اضافه میکند وکم کم شکست برای آنها غیرقابل تصور میشود. شاید آنها هنوز در هیچکدام از کارهایشان شکست نخورده اند،پس هیچ تجربه ای راجع به آن ندارند. شکست برایشان مثل یک کابوس خواهد شد که به هرقیمتی باید از آن دوری کنند. اما آیا ممکن است؟
ساده ترین راه برای انجام اینکار این است که هرگز ریسک نکنیم. به چیزی که بلدیم اکتفا کنیم، بیشترین ساعت ممکن کار کنیم، همه چیز را دوبار یا سه بار چک کنیم و وظیفه شناس ترین و محافظه کار ترین انسان دنیا باشیم.
برای بیشتر مدیران، رفتار سازمانی به این معناست که نایدیده گرفتن کار سخت و مداوم، انتظارات نامعقول و بیرحمانه و غارت کردن اشتیاق زیردستان امکانی برای شکست باقی نمیگذارد.
جعل کردن اعداد، مخفی کردن هرچیز منفی، پنهان کردن خطا ها، دوری از بازخورد مشتریان و مدام مقصر جلوه دادن کسی که ضعیفتر است روش هایی هستند که به طور معمول توسط افراد شاغل در اینگونه سازمانها به کار گرفته میشود.
از دست دادن خلاقیت
مدیرانی که بیش از حد به دنبال موفقیت هستند، زندگی خود کسانی را که برایشان کار میکنند را از بین میبرند. انسان هایی که به اخلاقیات وابسته اند تبدیل به انسان های متعصبی که خود را دانای کل می دانند، میشوند. کسانی که ساختن یک رابطه نزدیک با شخصی دیگر برایشان از هر چیزی مهمتر است، دست به از بین بردن دوستان و خانواده میزنند و همه را از خود دور میکنند. همه دوست دارند که موفق شوند اما مشکل از وقتی شروع میشود که ترس از شکست بر ما غالب شود. وقتی دیگر نمیتوان هیچ اشتباهی را قبول کرد و اهمیت امتحان دوباره و خطا در پیدا کردن بهترین و خلاقانه ترین راه حل را نمیتوان تشخیص داد. در واقع هرچه بیشتر خلاقیت به خرج دهیم، خطاهای بیشتری انجام میدهیم ؛ به آنها عادت کنید! تصمیم برای دوری از خطا ،خلاقیتت را هم از بین میبرد.
اما چگونه بر ترسمان غلبه کنیم؟
پیدا کردن منشاء ترس
از خودتان بپرسید ریشه و دلیل باورهای منفیتان چیست. وقتی به دلایل اصلی که ترس از شکست را به وجود آورده اند نگاه کنید؛ با در نظر گرفتن همه چیزهایی که از خودتان میدانید، کدامیک پشت پرده ترس شما را واضحتر نشان میدهد؟ سعی کنید آن را به عنوان یک عامل بیگانه که درون شما زندگی میکند، بپذیرید. گاهی اوقات اسم گذاشتن بر روی منبع ترس، از قدرت آن میکاهد.
از نوع تعریف کردن اهداف
فکر کردن به اینکه دارایی یعنی داشتن همه چیز یا هیچ چیز، بعضی اوقات شما را به پوچی میرساند. باید هدفتان داشتن تصوری کامل از چیزی که دوست دارید انجام دهید در کنار یاد گرفتن چیزهای جدید باشد. اگر همیشه قصد پیشرفت و یادگرفتن را داشته باشید، احتمال کمتری وجود دارد که شکست بخورید.
در کمپانی PIXAR، کارکنان معمولا مشکلی با این که سریع و زود شکست بخورند ندارند. مدیران کمپانی کارمندان را به آزمایش و نوآوری را تشویق میکنند تا بتواند پیشرفت کنند. ذهنیت آنها شاید درگیر شکست شود، اما وقتی داستانی عالی به ذهنشان خطور کند، تمام شکستها حکم پلی به سمت پیروزی خواهند داشت.
یاد بگیریم مثبت فکر کنیم
در بسیاری جهات شما به چیزی که به خودتان می گویید باور دارید. گفت وگوی شما با خود بر روی رفتار و گفتار شما تأثیر میگذارد. جامعه ما شیفته موفقیت است، اما این مهم است که تشخیص دهیم که موفق ترین انسان ها نیز گاهی شکست خورده اند.
والت دیزنی از یک روزنامه اخراج شده بود به این دلیل که مدیران آن کمپانی فکر میکردند دیزنی خلاقیت ندارد. او هیچوقت تسلیم نشد و الان دیزنی را همه میشناسند. استیو جابز هم زمانی از شرکت اپل اخراج اما بعد ها با قدرت بیشتری برگشت و به اوج موفقیت رسید.
اگر دیزنی و جابز به بازخوردهای منفی توجه میکردند هیچوقت نمی توانستند به اینجا برسند. این بستگی به خودتان دارد که به بازخوردهای منفی توجه کنید یا نه. جای افکار منفی را با حقیقت های مثبت درباره خود و وضعیتتان عوض کنید. شما میتوانید یک ذهنیت مثبت برای خودتان ایجاد کنید که وقتی افکار منفی به سمتتان آمد به آن پناه ببرید. همیشه یه یاد داشته باشید که صدای داخل سرتان بسیار بر روی رفتارتان تأثیر میگذارد.
تمام نتایج بالقوه را تجسم کنید
ترس از آنچه که در آینده شاید اتفاق بیفتد وحشتناک است. به بهترین و بدترین سناریوها فکر کنید. اگر از قبل ذهنیت بهتری برای گذر از سختی ها داشته باشید، شانس بهتری برای گذر از آن هاخواهید داشت. ترس از ناشناخته ها ممکن است شمارا از تجربه های جدید دور کند. وزن کردن مزایا و معایب و تصور پتانسیل موفقیت و شکست در ساختن زندگی خوب میتواند در ایجاد تصویر ذهنی از آینده به شما کمک کند. دانستن چگونگی احتمال بروز اتفاق ها ممکن است به شما در حل مسائل پیش رو کمک کند.
در نظر داشتن بدترین سناریو
زمان هایی هستند که وضعیت میتواند کاملا ناامید کننده باشد. در بیشتر موضوع ها اگر چیز بدی اتفاق بیافتد آخر دنیا نیست. این مهم است که مشخص کنید که بدترین سناریو چیزی نیست که به سادگی در زندگی شما اتفاق بیفتد.گاهی اوقات ما به موقعیت ها بهایی بیش از حدشان میدهیم.
در بیشتر موارد شکست همیشگی نیست. برای مثال وقتی شما کاری را تازه شروع میکنید تا حدی از اصول را یاد میگیرید ولی مطمئنا این تمام چیزهایی که باید بدانید نیست. وقتی تصمیمی میگیرید ولی از آن نتیجه نمیگیرید غمگین میشوید؛ ولی ناراحتی بعد از آن موقتی است. شما میتوانید روش خود را عوض کنید و دوباره امتحان کنید. حتی در بدترین حالت اگر یک شکست به یک کسب و کار خاتمه دهد، ممکن است راهی برای آغاز راهی جدید باشد.
داشتن راه حل جایگزین
داشتن یک راه حل جایگزین یا پلن B هیچ ضرری ندارد. وقتی شکست میخوردید، پیدا کردن راه حل جایگزین بسیار مشکل است. ضرب المثلی قدیمی میگوید:
“به بهترینها امید داشته باشید و خود را برای بدترینها آماده کنید.”
داشتن یک راه حل جایگزین به شما این امکان را میدهد که با راحتی بیشتر به سمت جلو بروید و ریسک کنید.
به طور مثال شما سرمایه ای به کاری خلاقانه اختصاص میدهید. در بدترین حالت اگر شما از این روش سودی به دست نیاورید، آیا راهی وجود دارد که بتوان سرمایه اولیه را برگرداند؟ معمولا راه های زیادی برای حل کردن مشکل وجود دارد. به همین دلیل داشتن یک برنامه پشتیبان برای جلوگیری از شکست بسیار مفید است.
از هر اتفاقی که می افتد درس بگیریم
اتفاقات ممکن است آن طور که شما برنامه ریزی کرده اید پیش نروند، ولی این به این معنا نیست که شما شکست خورده اید. از همه اتفاقات درس بگیرید. حتی موقعیت هایی که ایده ال نیستند ممکن است فرصتی برای رشد شما باشد.
“شکستی در کار نیست، بعضی وقت ها پیروز میشوی و بعضی وقت ها یاد میگیری”
از خودتان بپرسید: چه چیزی یاد گرفتم؟ چگونه میتوانم از این به نفع رشد خودم استفاده کنم؟ چیز مثبتی از این موقعیت ایجاد میشود؟
وقتی که یاد گرفتید که شکست یک فرصت برای رشد کردن است ، بهجای رسیدن به آخر راه، شما بر ترس غلبه کردهاید و حالا میتوانید قدرتمند تر از گذشته ادامه دهید.
شکست ها میتوانند نعمت هایی را در خود پنهان کنند
ترس از شکست را شناختیم. این ترس گاهی از دوران کودکی، کمال گرایی، اعتماد بنفس کاذب و نبود آرامش سرچشمه میگیرد.
خوشبختانه راه های زیادی برای کنترل کردن این ترس وجود دارد .برای شروع ما باید ببینیم که منشأ آن کجاست و چگونه باید ذهنیتمان را راجب شکست تغییر دهیم. وقتی که بدانید شکست راهی برای رشد کردن است، راحت تر با ترس کنار میآیید.
مثبت بمانید. برنامه پشتیبان داشته باشید و از هر اتفاقی که می افتد درس بگیرید. شکست شما منبعی برای تحصیل و گنجینه الهام بخشتان خواهد شد.
“من هیچوقت شکست نخورده ام،فقط 10.000 راه پیدا کرده ام که به موفقیت نمیرسد.”
توماس ادیسون